اسبها سزاوار بازی کردن هستند، حتی اگر چندان خوب نباشند.

Horses به چهره فعلی مبارزه علیه سانسور بازیهای ویدیویی و آنچه هنر محسوب میشود تبدیل شده است. پس از ممنوع شدن در استیم و فروشگاه بازی اپیک، این بازی ترسناک روایی به پرفروشترین بازی در GOG.com تبدیل شده و گیمرهای مختلف را در حمایت از آن متحد کرده است. اما به عنوان یک بازی، Horses شایسته این همه توجه نیست – نه شایسته ممنوعیتها و نه، پس از تجربه شخصی من، تمام آن تحسینهای درخشان.
Horses حاصل همکاری بین استودیو مستقل Santa Ragione و فیلمساز ایتالیایی Andrea Lucco Bolera است. بولرا نویسنده بازی بوده و در صحنههای فیلم FMV که در طول بازی پراکنده شدهاند، بازیگری و کارگردانی کرده است، در حالی که توسعهدهندگان سانتا راجیونه بر جنبههای فنی کار کردهاند. این یک تجربه کوتاه است که تکمیل آن تقریباً سه تا چهار ساعت طول میکشد. اما با وجود کوتاهی رحمتبخش آن، در پایان من مشتاق بودم که کار با آن تمام شود.
در Horses، شما در نقش آنسلمو، یک بیکار ۲۰ ساله بازی میکنید که توسط پدرش برای دو هفته به یک مزرعه فرستاده شده تا ارزش کار سخت سنتی را بیاموزد. تحت هدایت مالک سلطهگر مزرعه، آنسلمو وظایف متعددی دارد که شما با کلیکهای ساده ماوس انجام میدهید.
کمبود یک ماوس. آبیاری باغ، غذا دادن به سگ، و مراقبت از گلهای از اسبهای مورد اشاره در عنوان — انسانهای برهنه با ماسکهای اسب که به طور دائمی با یک طوق به صورتشان چسبیده است. در طول ۱۴ روز، آنسلمو با اسبها، ارباب آنها، و این که چقدر رنج را میتواند تحمل کند – و به تبع آن، بازیکن — آشنا میشود.
در تمام گفتگوها درباره این بازی، از اینکه ممنوعیت آن در استیم و اپیک چه ضربهای به هنر و گیمینگ میزند، تا شایستگیهای «Horses» به عنوان یک تجربه ترسناک روایی، زیاد صحبتی درباره اینکه چقدر خندهدار است ندیدهام. پس از خواندن هشدار گسترده محتوا و دانستن برخی از شوخیهای ناخوشایندی که داستان در چنته داشت، اولین واکنش غریزی من به بازی بلند خندیدن بود.
بررسی گورستان، اسبهای مردهای به نامهای Bojack و Artax را آشکار کرد. پس از کشاورز، شخصیت بعدی که ملاقات میکنید یک سگ است و طبیعتاً، میتوانید سعی کنید او را نوازش کنید. فکر کردم به طرز خندهداری بامزه است که توسعهدهندگان چیزی به تاریکی و ناراحتکنندگی «Horses» هنوز خود را مقید به قانون نانوشته توسعه بازی “اگر سگ هست، باید نوازش شود” میدانستند. اگرچه این یکی به شما غرغر میکند.
اولین هفت روز با خندههایی سپری شد که با اکشن FMV و گرافیک، انیمیشنها و تعاملات لوفای تقویت شده بود و من همه آنها را جذاب یافتم. هرگاه کشاورز صحبت میکند، بازی روی صورتش زوم میکند در حالی که لبهایش دور دندانهایی که تکان نمیخورند شکل میگیرند. وقتی آنسلمو میخواهد نظری بیان کند یا انتخابی انجام دهد، باید بین دکمههای شستبالا یا پایین یا صورتکهای خندان که شبیه نمودارهای درد در بیمارستانها هستند، یکی را انتخاب کنید، در حالی که صورت بیپلک او با انتخاب شما تکان میخورد یا میلرزد. در یک مسابقه اسبدوانی با کشاورز، استفاده از کلیدهای WASD برای حرکت، یک حرکت خمشدن ایجاد میکرد گویی که انسان زیر من به طور واقعگرایانهای به وزن یک مرد بالغ روی شانههایش واکنش نشان میداد.
من حتی چیزهای صریح را هم خندهدار یافتم. و به دلیل برخی از انتخابهای طراحی بازی، این لحظات اصلاً گرافیکی نیستند. سکس بین اسبها شبیه دو مانکن است که وسایل پیکسلی خود را به هم میکوبند در حالی که به زودی صدا درمیآورند. وقتی کشاورز را دیروقت یک شب میبینید که سگش و یک اسب را در حال انجام آن کار تماشا میکند، حرکات تند و تیز او به وضوح نشان میدهد که قرار است در حال استمنا باشد.
اما به دلیل محدودیتهای انیمیشن (و قفس پاکدامنی او)، دستهایش فقط به طور وحشیانهای از میان شکمش رد میشوند. این همان بازی است که از Steam ممنوع شده در حالی که نسخه موجود Sex Standing صحنههای نزدیک بدون سانسور از نفوذ کامل، ناله و همه چیز را ارائه میدهد.
اما هرچند خندهدار بودن ناخواسته Horses مرا خلع سلاح کرد، به طرز بیرحمانهای پیام بازی را تضعیف کرد. تصادفی بودن سکس اسبها قرار است بر این تأکید کند که کامل بودن فرآیند غیرانسانی کردن آنها، آنها را به غریزیترین و حیوانیترین حالتهایشان تقلیل داده است. اما استفاده از انیمیشنها و گرافیکی که در زمان Dreamcast انقلابی بودند، آن لحظات وحشت را به کمدی تبدیل کرد. این به معنای آن نیست که ما انسانها اغلب در مواقعی که باید وحشتزده باشیم نمیخندیم، یا اینکه یک طراحی واقعبینانهتر و جدیتر بهتر است (خدایا، نه). اما قرار دادن خنده در ابتدا، فاصلهای طنزآمیز بین من و احساسات مناسبتری که بقیه تجربه سعی در برانگیختن آنها دارد، ایجاد کرد.
مرا به کلیسا ببر؟
همانطور که هر روز جدید…
یکبهیک، لحظاتی از خشونت فزاینده شروع به ظاهر شدن کردند مانند jump scareها. به جای اینکه مرا آشفته کنند، احساس کردم دارم یک کمدین را تماشا میکنم که یک شوخی تکراری را بارها و بارها تکرار میکند. یکی از کماثرترین ابزارهای روایی، شوک برای خود شوک است و با اینکه مطمئنم این قصد نبوده، اما این همان حسی است که منتقل میکند.
به سرعت حوصلهام سر رفت. شاید این دقیقاً همان چیزی باشد که کارگردان قصد داشته، تا نشان دهد وقتی این همه زشتی اطرافت است، چارهای جز تبدیل کردن آن به صدای پسزمینه نداری. اما این فقط زمانی اتفاق میافتد که انتخابی نداشته باشی (یا انتخاب کنی که کاری نکنی) و این بازی طوری طراحی شده که انتخاب بسیار کمی به بازیکن بدهد. در برخی از لحظاتی که آنسلمو واقعاً میتواند «نه» بگوید، باز هم مجبور میشود آن کار را انجام دهد. چگونه قرار است در تنش ناراحتکنندهی آنچه عمل یا بیعملی من باعث شده بنشینم، در حالی که مشارکت من از پیش توسط کد بازی تعیین شده بود؟ یک بازی جالبتر به من اجازه میداد تصمیمات خودم را بگیرم و مرا مجبور میکرد با عواقب آن زندگی کنم. اما در وضعیت فعلی بازی، من مجبورم با عواقب *بازی کردنش* زندگی کنم.
Steam banning *Horses*، اگرچه منجر به همه این بازخوردهای مثبت
توجه، همچنان یک تراژدی است. در نهایت توجه محو خواهد شد و جامعه گیمینگ به موضوع روز جدیدی روی خواهد آورد و Horses را روی پلتفرمهایی باقی خواهد گذاشت که دسترسی بسیار کمتری نسبت به Steam دارند. خوشحالم که آن را بازی کردم. Horses سزاوار بازی شدن است — اگر نه به خاطر چیز دیگری، پس برای قدردانی از بازیهایی که کاری را که Horses در آن شکست خورد، بهتر انجام میدهند.
Horses هماکنون روی GOG.com، Humble و itch.io در دسترس است.
PC Gaming




